مهربد جونمهربد جون، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره
خانه سبز ماخانه سبز ما، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

مهربد مشهدی نژاد

مرد کوچک مهربان

تولد+واکسن 18 ماهگی

سلام دیروز 25 تیر تولد آقای همسر بود و ماهم شب قبلش یه جشن ساده سه نفره گرفتیم و لی حسابی خوش گذشت .مهربد که عاشق فوت کردن شمع شده بود و همش میخواست شمع رو روشن کنیم تا فوتش کنه و واسه خودش دست بزنه...به مهربد یاد دادم تولد باباشه..ازش میپرسیدم تولد کیه ؟با شیرین زبونی میگفت بابایی همسر مهربانم تولدت مبارک  قلب من و نفس من امروز هم که واکسن 18 ماهگی مهربد جونم رو زدیم.. و توی درمانگاه حسابی گریه کرد ..شنیدم سخت ترین واکسنه.. خدا کنه زیاد اذیتش نکنه ...الآن که خوابه ..امیدوارم این روز رو هم به خوبی بگذرونیم.. اینقدر شیرین کاری هاش زیاد شده و هر روز چیزای جدید میگه و انجام میده که فکر کنم برا نوشتن همش باید...
26 تير 1392

عکس پرسنلی آقا کوچولو

ماه رمضان مبارک باشه دوستای گلم...التماس دعا دارم... اولین عکس پرسنلی مهربد  که برای پاسپورتش گرفتیم هرچی میگفتم مامانی دهنت رو ببند همینطور هاج و واج نگاه میکرد..... خداییش والیبالیستامون گل کاشتن دمشون گرم ...
22 تير 1392

پسرم.....

پسرم دنیا بزرگه ولی تو یه دل بزرگتر از دنیا داری عزیزم با این چشای مهربون تو دل هر کی که خوبه جا داری   پسرم دنیا بزرگه ولی من تو رو هر جایی که باشی میبینم برات از قشنگترین باغ زمین گلای مهربونی رو می چینم   پسرم خدای مهربون ما بچه های خوب و خیلی دوست داره وقتی که از آسمون بارون میاد براشون خوابای رنگی میاره   وقتی تو تو خواب می خندی می دونم یه فرشته داره نازت می کنه یه فرشته که شبیه خودته خودشو محرم رازت می کنه   پسرم دنیای پاک بچگی از تموم زندگی قشنگ تره مهربون باش و به مردم خوبی کن حرفای فرشته ها یادت نره!!! ...
15 تير 1392

این روزهای مهربد و ما

سلام.دوستای گلم خیلی وقته پستی رو به کارای مهربد جونم اختصاص ندادم توی این پست میخوام هرچی کار خوب و بد و شیرین مهربد داره که یادم میاد بنویسم اول از هرچیز بگم که مهربد در حال حاضر 12 تا مروارید داره و خدا رو شکر از لحاظ رشدی هم در نمودارش مشکلی نیست شب عروسی عمو ی مهربد یه اتفاق خیلی خوب افتاد و اونم ترک خوردن پستونک توسط مهربد بود نه اینکه او نخواد بخوره بلکه وقایع دست به دست هم داد تا به پستونک خوردن مهربد پایان داده بشه مدتی بود که فقط موقع خواب به مهربد پستونک میدادم اون شب پستونکش خونه خواهرم جامونده بود با وجودی که چندتا توی خونه داشتم ولی بهش ندادم تا دیگه بزاره کنار و خدا رو شکر عالی هم باهاش کنار اومد و الآن یکماه که دیگه م...
2 تير 1392
1